ضایه شدم
یه بار تو اتوبوس جامو دادم به یه خانم پیر .خیلی تشکر کرد.
وقتی پیاده می شد خواست دو تا بلیط بده .پریدم همچین دستشو گرفتم
که کم موند بازوش کنده بشه. : نه حاج خانم!زحمت نکشین!
یهو دیدم یه خانم جوانتر هم داره با اون پیاده میشه و مات و مبهوت منو نگاه می کنه.
پیرزنه گفت : وای ببخشین ها دو تا بلیط بیشتر ندارم وگرنه بلیط شما رم میدادم! 
یواشکی رفتم تو افق محو شدم
+ نوشته شده در سه شنبه شانزدهم تیر ۱۳۹۴ ساعت 14:9 توسط مجتبی
|